علی حب نقی

علی حب نقی

علی حب نقی - هر روز بهتر از دیروز
علی حب نقی

علی حب نقی

علی حب نقی - هر روز بهتر از دیروز

عرب ها به ما آموختند

حتمن این متن پایین را خوانده اید؟

اعراب به ما آموختند که آنچه را که میخوریم "غذا" بنامیم و حال آنکه در
زبان عربی غذا به "پس آب شتر" گفته میشود.
اعراب به ما آموختند که برای شمارش جمعیّتمان کلمۀ "نفر" را استفاده کنیم
و حال آنکه در زبان عربی حیوان را با این کلمه میشمارند و انسان را با کلمه " تن" میشمارند؟ شما 
۵ تن آل عبا و ۷۲ تن صحرای کربلا را بخوبی میشناسید.
اعراب به ما آموختند که "صدای سگ" را "پارس" بگوئیم و حال آنکه این کلمه
نام زبان وکشور عزیزمان میباشد؟
اعراب به ما آموختند که "شاهنامه آخرش خوش است" و حال آنکه فردوسی در
انتهای شاهنامه از شکست ایرانیان سخن میگوید.
آیا بیشتر از این میشود به یک ملّت اهانت کرد و همین ملّت هنوز نمیفهمد
که به کسانی احترام میگذارد که به او نهایت حقارت را روا داشته اند و
هنوز با استفادۀ همین کلمات به ریشش می خندد.
آیا در کتاب سفینه البهار نمیخوانیم که بالاترین ایرانی از پست ترین عرب
پست تر است؟!!!!

نمی دانم چه کسی اولین بار آن را در اینترنت پخش کرده اما می دانم چرا خوب دست به دست می چرخد! چون از همان چیزهایی است که مردم دوست دارند بشنوند و باور کنند. و اصولن مردم جهان سوّم از باور کردن دروغ لذّت می برند و با آن به خلسه می روند. اما چند نکته درباره ی این متن کذایی وجود دارد که خواندنش خالی از لطف نیست:

کلمه ی "غذا" و ترکیبات آن مثل "اغذیه"، "تغذیه"، "مغذی"، "مواد غذایی" و ... در عربی هم به همین مفاهیم به کار می روند، کافی است کسی که این موضوع را می خواند تنها در گوگل یکی از این ترکیبات را بزند. اصلن این سایت را ببینید: یکی از شرکت های مواد غذایی در عراق

موضوع جالب بعدی این است که می گویند اعراب به ما یاد دادند که برای شمارش از کلمه ی "نفر" را به کار ببریم و بقیه ی ماجرا! اولّن جالب است که این موضوع را اعراب بقول دوستان بیابانگردِ هیچی نفهم به ما با آن تمدّنی که می گویند یاد داده اند! یعنی تا قبل از آن یا ما شمارش بلد نبودیم یا هیچ واژه ای برایش نداشتیم!!! و نکته ی دوم این که کلمه ی "تن" کجا و توسط چه کسی در زبان عربی استفاده می شود؟ شما همان "۵ تن آل عبا" را که در این متن مشخص شده، در گوگل بزنید و ببینید آیا در ۵ صفحه ی اول گوگل حتی یک لینک عربی هم می آید؟(بقیه اش را من چک نکرده ام)! این کلمه در قرآن هم بکار نرفته و اصلن واژه ای عربی نیست.

درباره ی پارس سگ چه می توان گفت وقتی اعراب اصلن "پ" ندارند و ما را به عنوان "پارس" نمی شناخته و نمی شناسند!؟

درباره ی آخر شاهنامه هم تعابیر زیادی وجود دارد که می توانید در این لینک بخوانید. دکتر محمد علی اسلامی ندوشن در این باره می گوید: "خوش در این مثل به معنای اصلی آن است و مقصود گویندگان آن اشاره به پیروزی نیروهای نیکی (ایرانیان) بر یاران بدی (تورانیان) بوده است و به موضوع تازش اعراب در دوره ی یزدگرد ربطی ندارد." حتی بسیاری این مثل را برگرفته از مراسم شاهنامه خوانی دانسته اند که با سنّت شیرینی خوری و چای نوشی و شادباش به نقّال و شاهنامه خوان برای کارش تمام می شده است. و حال از همه ی انها گذشته بر مبنای کدام مدرک و سند این را اعراب به ما یاد داده اند؟

قصدم دفاع از قومیّت خاصی نیست، چرا که اصلن قومی قبیله ای و نژادی فکر نمی کنم. اما به وضوح پیداست که هدف چنین متن های سخیف و بی ارزشی ایجاد دشمنی بین ایرانیان و اعراب است. و تعجب می کنم که گاهی ما عقده های تاریخی قرن ها پیش مان را در زندگی امروزمان منعکس می کنیم، آن هم در کشوری که عرب و عرب زبان کم نداریم.


حالا اگر بخوایم واقعاً به عنوان یک ایرانی رگ غیرتمون باد کنه باید یه نگاهی به همین شبکه های تلویزیونی فارسی زبان خارج بندازیم که به ما ایرانی ها آموختند شما ایرانی ها مردمانی کچل،‌ با دماغ های گنده و بسیار آدم های چاقی هستید که ناتوانی جنسی دارید و به دنبال گرفتن یک هفته ای ویزای کانادا هستید که قبل از اون باید اعتیاد خودتون رو ترک کنید.

همین شبکه های ماهواره ای فارسی زبان خارج از کشور هستند که به خانواده های ما برهنه بودن رو آموختند. همینا هستند که به ناموس ما آموختند در کنار شوهرت دوست پسر هم داشته باش. همینا به جوونای ما آموختنداحترام بزرگتر ها رو نگه نداریم. همینا به ما آموختند که چشمامون هیز باشه و به ناموس مردم نظر داشته باشیم و در برابر چشم هیزی دیگران به ناموسمون بی غیرت باشیم.

حالا بودجه این شبکه های ماهواره ای فارسی زبان خارج از کشور رو کی میده؟ درست متوجه شدین غربی ها. اونا به ما آموختند که ایرانی نباشیم نه عرب ها... تازه این عرب هایی که پیامبر هر 40 روز باهاشون سر جنگ داشت (عقلشون نمیرسه) چطور میتونن به ما که مهد فرهنگ و تمدن جهانی هستیم چیز یاد بدن؟

نمیخوام از اعراب دفاع کنم اما مشکل در اینجا اعراب نیستند مشکل دین اسلام هست. می خوان از این طریق به دین ما ضربه بزنن و کاری کنند که مردم با توجه به کینه ای که از اعراب دارند از اسلام دور شوند.

امیدوارم پیش از پخش هر مطلبی دو تا سه دقیقه فکر کنیم، مطالعه و تحقیق پیشکش!

عاقبت خیانت


امروز با دوستام سوار تاکسی بودیم که راننده ی تاکسی برای اینکه ما رو نصیحت کنه که در این سنین جوانی مواظب خودتون باشید ، گفت : بیست سی سال قبل وقتی که 18 سالم بود ، توی محلمون یک زن خراب زندگی می کرد که شوهر هم داشت ، یه بار وسوسه شدم که باهاش رابطه داشته باشم . خلاصه وقتی که شوهرش نبود رفتم خونش و مشغول شدیم . اواخر کار بود که در خونشو زدند . زن فوری لباساشو پوشید و رفت دم در . شوهرش اومده بود . زن هم گفت : حاجی امروز آبگوشت داریم برو چند تا نون بخر و بیا . شوهرش رفت و من هم لباسمو پوشیدم و از خونه زدم بیرون . این بود تا چند سال قبل که بین روز با تاکسی رفتم خونه . همین که در را زدم ، زنم اومد در خونه و گفت : حاجی آبگوشت داریم ، برو چند تا نون بخر وبیا ! چون جمله اش دقیقا شبیه جمله ی سی سال قبل اون زن خراب بود ، ناگهان خاطره ی اون روز در ذهنم تداعی شد و دلم آشوب شد . فوری رفتم در تاکسی نشستم و منتظر شدم . بعد از لحظاتی دیدم جوانی از خانه ام بیرون زد . صداش زدم و گفتم : سوار شو . گفت : تو کی هستی ؟ گفتم : سوار شو تا بهت بگم . وقتی سوار شد ، گفتم : من شوهر همون زنی هستم که الآن باهاش مشغول بودی ! از ترس شروع به لرزیدن کرد . گفتم : نترس ، حقم بود و خاطره ی دوران جوونیمو واسش تعریف کردم و گفتم : تو هم منتظر چنین روزی باش !

بعد از این قضیه هم زنم رو طلاق دادم . این را براتون گفتم که مراقب رفتارتون باشید و گول وسوسه های شیطون رو نخورید...


پیامبر اکرم (ص) فرمود: هر کس با زن مسلمان یا یهودى و نصرانى و مجوسى یا کنیزى که آزاد باشد زنا کند و بدون توبه و با اصرار بر این گناه از دنیا برود، خداوند متعال سیصد در عذاب را در قبرش باز مى کند که از هر درى مارها، عقرب ها، افعى ها و اژدهاهایى از آتش بیرون آیند و او را نیش زنند که در اثر آن ، بدنش آتش گیرد و تا روز قیامت بسوزد .

همنشین داوود در بهشت ، یک زن شاکر و صابر

حضرت داوود به خداوند گفت : همنشین من در بهشت کیست؟ 

به نظر می رسید که همنشین او در بهشت یک پیامبر یا عابد یا زاهد باشد.

به داوود خطاب شد که همنشین تو در بهشت یک زن خانه دار است. تعجب حضرت داوود علیه السلام موجب شد به خانه آن زن برود و دق الباب کند.

زن از خانه بیرون آمد تا حضرت را دید گفت :

آیا در مورد من وحى آمده که به خانه من آمده اى؟

حضرت داوود علیه السلام فرمود : آرى، در فضیلت تو وحی بر من رسیده است.

زن گفت : گمان کنم وحی در مورد من نباشد، شاید زنى همنام من باشد، چون من لیاقت آن را ندارم.

حضرت داوود فرمود: آن زن تو هستى.

زن گفت : به خدا کارى که مرا به چنین موفقیت رسانده باشد از خود نمى بینم.

حضرت داوود علیه السلام به او فرمودند : اندکى از زندگى خود را برایم بگو.

زن گفت : هر درد و زیان و رنجى به من مى رسد صبر مى کنم و صبر کردم حتى از خدا نخواستم آن را برطرف سازد و براى صبرم پاداش نخواستم و همواره شکر خدا را نمودم من راضی به رضای خدا هستم و هیچ وقت از خدا ناراضی نبودم.

حضرت فرمودند : به او گفتم به همین خاطر به چنین مقامى رسیدى.